درباره وبلاگ


به کلوپ عشق خوش آمدید...... Id:>> djaligtor_project@yahoo.com ♥♥♥ http://2thLoveClub.Blogfa.com ♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥♥♥ مــن کیـــَم؟؟؟ کسـی میـدونـه؟؟؟ مــن همون دیـوونـه ایـَم که هیچ وقـت عـوض نمیشـه... همـونـی که همـه باهـاش خوشـحالن امـا کسـی باهـاش نمـی مـونـه... همـونی که هـِق هـِق همـه رو به جـون و دل گــوش میده امـاخـودش بُغضـاش رو زیر بالـش میـترکـونـه... همـونـی که همه فک میکنن سخته...سنگه اما با هر تلنگر میشـکنـه.. همـونـی که مواظـبه کسـی ناراحـت نشـه اما همـه ناراحتـش میـکنن... همـونـی که تکـیه گاه خوبیه اما واسش تکیـه گاهـی نیست..جـــز خُــــداش.. همونی که کـُـلی حرف داره اماهمیشه ســـاکــته... آره مـــن همــونــم !
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 130
بازدید هفته : 248
بازدید ماه : 1056
بازدید کل : 255094
تعداد مطالب : 278
تعداد نظرات : 248
تعداد آنلاین : 1

Flag Counter


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

کلوپ عشق
شعر و متن عاشقانه.دلنوشته.داستان عاشقانه.فال و طالع بینی.روانشناسی.دانستنی های روابط عاشقانه.دانلود رمان عاشقانه




 

گام بر می دارم و می روم

به هر کجا شود جز اینجا

اینجا که همه لحظه هایش بوی غربت,غم,اندوه می هد.

می روم شاید پایان اینگونه نباشد

اما این بار می خواهم پایانش را خودم بنویسم.

در همه زندگی ام به این باور رسیده ام

که زندگی یک بازی بیش نیست

پس حال نوبت من است تا بازی را به سود خود به پایان برسانم.

چه خوش باشد و چه بد باشد.

به هر حال نامش را قسمت خواهند خواند؟؟؟؟؟

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:گام بر می دارم و می روم, :: 15:0 :: نويسنده : Majid1991

انگار سقف دلتنگی های من تمامی ندارد!!!
دلتنگم....
میفهمید...
 
شـبی از پـشت یـک تـنـهایـی نـمنـاک و بـارانـی تـو را با لــهجه ی گـل هـای نـیلوفر صـدا کردم.
 
تـمام شـب بـرای بـاطـراوت مـانـدن بـاغ قـشنـگ آرزوهـایـت دعــــا کردم...

پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید
با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت ...

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را
به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید
وا کردم...
نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ؟!
تا کی ؟!
برای چه ؟!
ولی رفتی...
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
نمی دانم چرا ؟
شاید به رسم و عادت پروانگی مان
باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:همین بود آخرین حرفت, :: 10:49 :: نويسنده : Majid1991

احساس هر روز شما تعیین می کند که آن روز چگونه رقم بخورد. این احساس ها و عواطف هستند که عمل ما را هدایت می کنند. عواطف منفی باعث می شوند احساس بی انگیزگی، ناچیزی و زیادی بودن کنیم...

آنها بر درک ما از کاری که می توانیم انجام دهیم تاثیر می گذارند اما عواطف مثبت کاری می کنند که ما به بالاترین ها برسیم. با در نظر گرفتن اینکه شما محدود به انتخاب یکی از ۵ گزینه (همیشه، بیشتر اوقات، گاهی اوقات، به ندرت و هرگز) با امتیازهای مشخص زیر هستید، می توانید پس از جمع کردن امتیازهای خود نمره سلامت عاطفی?تان را تعیین و تحلیل آن را بخوانید.

 

بعد از خواندن هر سوال، امتیاز گزینه ای که بهتر از دیگر گزینه ها، رفتار شما را توصیف می کند؛ در مربع مقابل آن یادداشت کنید.سپس امتیازات را جمع زده و به ادامه مطلب مراجعه کنید.

نحوه ی امتیاز دهی به جواب ها: هرگز =1 -به ندرت= 2- گاهی اوقات=3- بیشتر اوقات= 4 همیشه= 5

 

۱) درباره خودم احساس خیلی خوبی دارم.

۲) خیلی کم دچار اضطراب و نگرانی می شوم.

۳) از سلامت کامل برخوردار هستم.

۴) معمولا بیمار نیستم.

۵) کاملا از کارم لذت می برم و هیچ مشاجره ای در محل کار ندارم.

۶) شغل من بسیار رضایت بخش و قانع کننده است.

۷) با کمی تلاش می توانم هر شغلی را که می خواهم به دست بیاورم.

۸) دوست دارم با دیگران زیاد ارتباط داشته باشم و اگر اوضاع بر وفق مراد نباشد نگران نمی شوم.

۹) تا زمانی که از دیگران چیزی یاد می گیرم، از اینکه آنها ناراحتم کنند نگران نمی شوم چون غم و شادی با هم هستند.

۱۰) باور دارم که همیشه کسی عاشق من است و من ارزشش را دارم.

۱۱) کاملا از زندگی ام راضی هستم و هیچ شکایتی ندارم.

۱۲) زیاد لبخند می زنم چون زندگی با من خیلی خوب بوده است.

۱۳) من پیروزم حتی اگر نتیجه، آن چیزی که من می خواهم نباشد.

۱۴) راحت تصمیم می گیرم و براساس آن عمل می کنم.

۱۵) زندگی لذت بخش است و من خیلی خوشحالم که زنده ام.

۱۶) احساس رضایت و خوشبختی می کنم.

۱۷) خودم را خیلی دوست دارم و باور دارم که شخص شگفت انگیزی هستم.

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



ادامه مطلب ...


سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:آزمون سلامت عاطفی, :: 10:38 :: نويسنده : Majid1991

سه سال پیش وارد دانشگاه شدم
تصمیم گرفته بودم با جدیت درس بخونم،واسه همین هم کاری با کار های بیهوده و رفیق بازی و عشق دانشجویی نداشتم
اولاش توجه زیادی به دخترا نداشتم
وجودشون برام مهم نبود
اما این امتناع زیاد دوام نیاورد
کم کم متوجه شدم که یکی از اونها روی رفتارم تاثیر زیادی میزاره
هر وقت از کلاس ها غایب میشد اون روز برام بی رنگ بود
وقتی هم تو کلاس سر حال بود رنگ و رو به روزهام بر می گشت
خلاصه این تاثیر ها منو درگیر کرد،درگیر یه عشق دانشجویی!
تازه داشتم زیبایی های عشق رو درک میکردم
هم قالب جسمش زیبا بود و هم بعد اخلاقش
بهم امید میداد، امید به هر چه تلاش بیشتر برای ساختن زیبای آیندم
برام شده بود دختر اثیری بوف کور!
اما من از ابراز عشق و علاقم خودداری میکردم
نمی خواستم با فهموندن عشقم به او،حواسشو از درسهاش پرت کنم
روز ها سپری میشد و من هر روز عاشق تر میشدم
احساسی که از او در قلبم بود اجازه نمیداد که محبت کسی دیگه تو دلم بیافته،از دخترای دیگه دوری میکردم که مبادا عشقش تو قلبم ناراحت بشه
لحظه ها سپری شد و روز ها گذشت ….
یه داداش داشتم که جونم به بودنش بسته بود،شادیامون باهم بود و غصه ها مون مال هردومون
اگه دردی داشتم فقط به اون میگفتم،تنها او بود که می تونست پای درد دلهام بشینه
خلاصه تمام سر و سرم با اون بود و از همه کس تو دنیا برام عزیز تر بود،حتی عشق رویا(همکلاسیم) هم به پای این محبت نمیرسید
یکی دوبار با من اومده بود کلاس
یه روز خیلی تو پر و بالم میرفت،فهمیدم مثل همیشه یه چیزی ازم میخواد
بالاخره خواستشو گفت!
تا حرفشو شنیدم تنم لرزید،رنگ رخم پرید،حالم عوض شد
ازم شماره ی رویا رو می خواست!
چیزی که محال ترین تصورم بود
بد جایی گیر کرده بودم
این بار دیگه نمیتونستم رازمو به سنگ صبورم بگم
خیلی سعی کردم منصرفش کنم
گفتم اهل این چیزا نیست
باهات حرف نمیزنه
دختر نجیبیه آزارش نده
ولی انگار حرفام اثری نداشت
یه ماه بعد متوجه شدم که شمارشو گیر آورده و باهاش حرف میزنه
بازم براش حرف زدم
التماسش کردم که دست از سرش برداره،اما دیدم نه
کار از کار گذشته
اون هم صد دل عاشق رویا شده بود
بختت بسوزه آسمان
دیگه شده آخر زمان
بین همه خلق خدا
ببین کی شده رقیبمان
خیلی داغون بودم
دادشمو بیشتر از رویای خودم دوس داشتم
نمی تونستم با گفتن حقیقت دلشو بشکنم
کلی با عقل و دلم کلنجار رفتم
و بالاخره تصمیمم این شد که حقیقت رو واسه همیشه توی دلم دفنش کنم
آره این جوری خوب بود
هم رضا خوشبخت می شد و هم رویا
مدتها گذشت
رضا تصمیم گرفت که بحث خواستگاری رو با رویا در میون بذاره
یه روز باهاش قرار صحبت گذاشت
کلی به سر و وضعش رسیده بود
همه چیز آماده بود
یه عطر آوردم و از رضا خواستم بزنه به لباسش
عطری که روزای اول دانشگاه ازش استفاده میکردم و رویا خیلی ازش خوشش اومده بود
خیلی وقت بود که با این بوی عطر قهر کرده بودم
اما خواستم رضا با این بوی آشنا به دیدار رویا بره و جو رو صمیمی تر کنه.
زمان وعده فرا رسید و رضا رفت
عصری بود که برگشت
در رو براش باز کردم براش سلام کردم
رنگش پریده بود
بی تفاوت از کنارم گذشت
یک لحظه دلم لرزید
حس کردم که از رویا جواب منفی گرفته
اون روز گذشت
فردا خیلی سعی کردم تا یه جوابی برام بده
ولی انگار دوست نداشت با هیچ کس حرفی برنه
داشتم نگران میشدم
روز بعد تو دانشگاه سد راه رویا شدم سخت روی سرش داد کشیدم
گفتم حق نداشتی با داداشم این کار رو بکنی
چند لحظه سکوت کرد
گفت: مگه چیکار کردم
گفتم:جواب خواستگاریشو چی دادی؟
گفت:برو از خودش بپرس.
دیگه چیزی نگفتم
شب دوباره رفتم پیش رضا
بالاخره راضی شد باهام حرف بزنه
پرسیدم چرا دلگیری؟ چرا با من حرف نمیزنی؟ چرا همزبون خودتو بیزبون رها کردی؟
مگه جز تو کسی برام حرف میزنه؟
من داشتم می پرسیدم و اون دندوناشو روی هم می سایید
دیگه طاقت نیاورد
بلند شد و روم نعره برداشت
پرسید چرا داداشی؟
چرا میخوای اونو از من بگیری؟
سوالش برام مبهم بود
گفتم کی رو از تو گرفتم،منظورت چیه؟
گفت رویای منو؟
سرم داشت میترکید
نکنه فهمیده بود
آخه جز دلم کسی که از این عشق خبر نداشت
گفتم:احمق داری از چی حرف میزنی
مگه تو رویا رو انتخاب نکردی
پس من چرا باید این کار رو بکنم
آخه کی این دروغا رو بهت گفته؟
کی گولت زده؟
نتونست جلوی گریشو بگیره
بلند شد و رفت و این شد آخرین جمله ای که بهم گفت
رویای من دروغ نمیگه
دو ساله که هر روز میرم سر مزارش بعد میرم دانشگاه
میرم که همکلاسی رویا شم
رویای نا پاک
رویایی که لکاته ی من بود و به ظاهر صاحب قلب رضای من
رضایی که با رفتنش نور زندگیمو برد
هنوز دوساله که نتونستم ازش بپرسم که چه دروغی سر هم کرده بود که رضای من، منو تو وصیت نامش ابلیس عشقش به رویا میدونست..

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:ابلیس عشق, :: 10:1 :: نويسنده : Majid1991

کاش آسمان حرف کویر رامی فهمید واشک خود رانثارگونه های خشک اومیکرد....!!

کاش واژه ی حقیقت آنقدر بالبها صمیمی بود که برای بیان کردنش به شهامت نیازی نبود..!!

کاش دلها آنقدر خالص بودند که دعاها قبل از پایین آمدن دستها مستجاب می شد...!!

کاش شمع حقیقت محبت را درتقلای بال وپرسوز پروانه می دیدو او را باور میکرد...!!

کاش مهتاب با کوچه های تاریک شب آشناتربود...!!

کاش بهار آنقدر مهربان بود که باغ رابه دست خزان نمی سپرد...!!

کاش فریاد آنقدر بی صدا بود که حرمت سکوت را نمی شکست..!!

کاش در کتاب غصه ها،شکوه لبخند درمعنی داغ اشک گم نمی شد...!!

وکاش......

عشق همیشه معنی عاطفه را می فهمید.........!!!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:کاش, :: 10:44 :: نويسنده : Majid1991

خیلی سخته که واسه کسی بمیری ولی اون قبولت نکنه
خیلی سخته که عاشق کسی باشی ولی باهات نمونه
خیلی سخته که از پیشت بره . بره تا فرداهای دور
خیلی سخته که عشقت بره سفر. که عشقت بدون تو بره سفر
خیلی سخته که عاشق باشی. عاشق بمونی. عاشق زندگی کنی. ولی مرده باشی
خیلی سخته که بمیری. بمیری بدون عشقت. با یاد عشقت. با رویای عشقت. با آرزوی عشقت
خیلی سخته که مجبور بشی با عشقت خداحافظی کنی
خیلی سخته که دلت بشکنه. خیلی سخته که دلت بشکنه و تیکه های شکسته اش لگدمال بشه
خیلی سخته که باهات باشه ولی تو دلش جای دیگه باشه
خیلی سخته که عاشق خنده های یکی باشی و برات نخنده
خیلی سخته که دیوونه ی چشاش باشی و دیگه نتونی چشاشو ببینی.
خیلی سخته که دیوونه ی چشاش باشی و مجبور شی قبول کنی که چشاش دیگه مال تو نیست. خیلی سخته که بخوای قبول کنی که چشاش از اول مال تو نبوده.
خیلی سخته که یه مدت طولانی به انتظار دیدارش باشی. بعد حتی خدا هم نخواد ببینیش
خیلی سخته که حداقل واسه خداحافظی با عشقت کلی حرف آماده کنی که بهش بگی. اما تو بهترین موقعیت برا
ولی هر روز بیشتر عاشق عشقت بشی و همه چیز تازه شروع شده باشه.
خیلی سخته که فکر کنی که عشقت به فکرت نیست
خیلی سخته.......

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:خیلی سخته, :: 10:38 :: نويسنده : Majid1991

من
چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست
این من!
نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی
فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست
فقط برای خودم هستمخود خودم ! مال خودم !
صبورم و عجول !!
سنگین و سرگردان !!
مغرور
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد !!!
و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم
راهت را بگیــر و بـــــــرو
حوالی ما توقف ممنــــوع است !

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست,من, :: 10:22 :: نويسنده : Majid1991

پس از آفرینش آدم خدا گفت به او

نازنینم آدم،باتو رازی دارم،اندکی پیشتر آی

آدم آرام ونجیب آمد پیش،زیر چشمی به خدا مینگریست

نازنینم آدم(قطره اشکی زچشمان خداوند چکید(

یاد من باش که بس تنهایم....!!

بغض آدم ترکید،گونه هایش لرزید وبه او گفت:

من به اندازه ی گلهای بهشت....نه....به اندازه ی عرش....

نه...نه..من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من دوست دارت هستم.....!!

آدم کوله بارش برداشت،خسته وسخت قدم برمی داشت...!!

راهی ظلمت پرشور زمین.....

درمیان لحظات جانکاه هبوط،باز بشنید که خدا گفت به او

نازنینم آدم،نه به اندازه ی تنهایی من،نه به اندازه ی عرش...

که به اندازه ی یک دانه ی گندم،فقط یادم باش....

نازنینم آدم نبری از یادم......؟؟!!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:نازنینم آدم, :: 10:54 :: نويسنده : Majid1991

اگه کسی باعث بشه اعتمادتو از کل دنیا بکنی
اگه کسی که سالها عشقم صداش کردی با کس دیگه ای ببینیش
اگه کسی که قول لباس عروس بهت میداد بهت بگه واسم تکراری شدی ...
اگه به خاطر کسی که سالها شب و روز نداشتی
اگه کسی که دوسش داشتی به خاطر یه دعوا بزاره بره...
اگه کسی که میپرستیدیش ...
اگه کسی که تمام مردانگی و دنیاتو تو وجودش پیدا میکردی بفهمی یه دزد بیشتر نبوده...
اگه 20 روز سفر باشی بیای ببینی با کس دیگه ....
اگه بخاطرش محل زندگیتو عوض کنی و پیش روانکاو بری...
اگه بعد از مدت ها که سر پا شدی ببینیش...
اگه بگه بزور پیدات کردم... دنبالت بودم ماه ها...
اگه دوباره ازت خواستگاری کنه....
اگه 2 ساعت تمام گریه کنه و بگه 1 فرصت دوباره بده....


چی جواب میدادی؟

لطفا اگه میتونی حتی فکرشم بکنی بگو...

حتی در حد یه جمله حتی 1 بیت شعر حتی یه نثر ...

هرچی به ذهنت میرسه بگو...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:اگه میتونی حتی فکرشم بکنی بگو, :: 10:49 :: نويسنده : Majid1991

رفتار عاشقانه ی زن را،باید از دلتنگی اش فهمید....

از شوق وبی تابیش برای دیدار....

از حس کودکانه اش برای آغوش....

از خجالتش برای بوسه گرفتن...

زن بی دلیل بهانه نمیگیرد....

شاید بهانه ی نداشتن دستان گرمی را دارد

که دستانش را بگیرد..!!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:زن بی دلیل بهانه نمی گیرد,متن و جملات عاشقانه, :: 10:40 :: نويسنده : Majid1991

دنـیــای مـــا انـدازه هـم نـیــست...

مـن عــاشـق بــــارون و گـیـتــارم...

مــن روز هـا تـا ظـهر مـی خـوابـم...

مـن هـر شـبـو تــا صـبـح بـیــدارم

دنـیــای مـــا انـدازه هـم نـیــست...

مـن خـیـلی وقـتـا سـاکتم سردم...

وقتی که می روم تو خودم شاید....

پــایــیــز ســــال بــــعـد بــرگــردم...

دنـیــای مـــا انـدازه هـم نـیــست...

مـی بــوسـمـت امـا نـمــی مونـم...

تــو دائــم از آیـنـده مـی پــرســی...

مــن حــال فــردامــم نـمی دونــم...

تــو فـکر یـک آغوش مـحکم بــاش...

آغـوش ایـن دیـوونه محکم نیـست...

صـد بــار گـفـتـم بـــاز یــادت رفـت...

دنـیــای مـــا انـدازه هـم نـیــسـت...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



تو را ترک کرده ام!

خلاصه خیلی فرق کرده ام

با روز آخرین دیدار!

دیگر حتی با احتیاط

بیشتری دل می بندم!

اما الان حس خوبی دارم از نبودنت!

شبیه دست فروبردن در جیب گرم

پالتوی پارسال و پیدا کردن یک نخ سیگار...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 5 اسفند 1391برچسب:حس خوبی دارم از نبودنت,متن و جملات عاشقانه, :: 10:34 :: نويسنده : Majid1991

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند  جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و  درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, :: 11:47 :: نويسنده : Majid1991