
باید بروم
باید بدون خداحافظی بروم
عجیب گیر کرده ام بین ماندن یا رفتن
اما باید تصمیم بگیرم
شاید تصمیم تو درگروی تصمیم من باشد
شاید با بلاتکلیفی خود، تو را هم بلاتکلیف گذاشته ام
هر وقت بین رفتن و ماندن درگیر می شوم
دلم ماندن را انتخاب می کند و خودم رفتن را
نمی توانم دل بکنم
پس دلم را پیش تو جا میگذارم
و با چشمانی خیس
خودم به تنهایی میروم
دلم را با تمام مهرش برای تو میگذارم
و تمام زخمهای خاطره را با خود می برم
میدانم رفتنم را باور نمیکنی
چون سالهاست که رفتن و بازآمدنم را دیده ای
اما اینبار سعی می کنم دیگر برنگردم
بدون توجه به احساسات تو ...
اهل دروغ و ریا نیستم
اهل بازی با احساسات کسی نیستم
اهل دل شکستن نیستم
فقط درگیرم تا ابد با خویش ...
میدانم این جمله را بارها شنیده ای
اما شاید این آخرین بار باشد
" میروم شاید تا همیشه ... "
javahermarket
نظرات شما عزیزان: