
سکوت کن...
"سکوت کن سالهاست که دیگر فریادهایت نوایی ندارند"
هرشب زشوق وصلت اشک از دو دیده جاری
آغوش تا سحر باز از عشق و بی قراری
یک آسمان ستاره آرامش دل ما
از آسمان زدودیم حتی سبک غباری
هرشب تو همدم من با کوهی از محبت
دریایی از صفا و قلبی ز کینه عاری
سوزد دلم از این درد بهر چه دل بریدی؟
ازیاد بردی آسان شیدایی قناری
راه نظر که بستی شب رنگ شب دگر نیست
قلبم تپید در خون زین فصل اختیاری
هردم ملول و زارم زین پرسش شب و روز
بهر چه ای گل من گشتی زمن فراری؟
این راه و رسم دین نیست ما یا علی نگفتیم؟
گفتیم یاعلی و عهدی شکست باری
خون جای اشک هرشب آغوش باز و حسرت
با هیچ کس ندارم یک لحظه سازگاری
تنها رها نمودی من ماندم و غم و درد
شمع و شب و سکوتو شب درد زنده داری.......
javahermarket
نظرات شما عزیزان: