
جـوابـم نکـن مـردم از ناامـیـدی
شایـد عاشـقـم شی، خـدا رو چـه دیـدی
خیـال کن جـواب منـو دادی اما
عزیـزم جـواب خـدا رو چـی میـدی؟
همینـجـوری اشکـام سـرازیـر میـشـن
دیگـه از خـودم اختـیـاری نـدارم
مـن از عشـق چـیـزی نمـی خـوام به جـز تـو
ولی از تـو هیـچ انـتـظـاری نـدارم
صبـوریـم کمـه بی قـراریـم زیـاده
چقـد بـی قـرارم مـن صـاف و سـاده
عزیـزم چقـد سخـتـه دل کنـدن از تـو
عزیـزم چقـد تلـخـه کـام مـن از تـو
نذار زنـدگـیـم راحت از هـم بپـاشـه
جـوابـم نکـن مـردم از بی جـوابـی
یـه چیـزی بگـو پیـش از اینـکـه بمـیـرم
بـه خـوابـم بیـا پیـش از اینـکـه بخـوابـی
شـب از نیمـه های زمسـتـون گذشـتـه
بـه خـوابـم بیـا پیـش از اینـکـه بمـیـرم
اگـه پـا بـه خـوابـم گذاشـتـی عـزیـزم
یـه چـیـزی بگـو بـلـکـه آرووم بگـیـرم
صبـوریـم کمـه بـی قـراریـم زیـاده
چقد بی قـرارم مـن صـاف و سـاده
عزیـزم چـقـد سـخـتـه دل کنـدن از تـو
عزیـزم چـقـد تـلـخـه کـام مـن از تـو...
javahermarket
نظرات شما عزیزان:
آیلار 
ساعت5:01---8 بهمن 1391
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم ؛
الفبای زندگی را ..
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را
شکستند .
دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو !