
گفتم : داستان امروز ما گره ای ست کور برای کلاف مبهم فرداهای مبادا ...
گفتی : عشق را فرصت پرواز نیست جز در آغوش گشودهی فاصله ها .
گفتم : موج اشک تو مرا چون قایق کاغذی در تلاطم خود شکست ...
گفتی : بشکن غرور را و مغرور باش به این شکستن !
گفتم : چه کنم که آبگینهی قلب من شکستنی ترست از شبنم صبح !؟...
گفتی : آینه ها را در برابر هم باید نهاد و ابدیتی جاوید باید ساخت .
گفتم : دوش دست در دست مهتاب کردم و در میانه ی باغ عمر ، گریه کنان رقصیدم…
گفتی : لبخند سربی ماه نیز تنهایی را با دستان تنهای ما قسمت کرده .
گفتم : رؤیای سرخ بوسه ات هر شب مرا تا عمق مخمل خواب و خاموشی می برد ...
گفتی : سپیدی بستر عشق، گواه رنگ سکوت .
گفتم : چه عاشقانه دوستت دارم، ای تو نغمه پرداز شور غزل های دفترم !...
گفتی : روزهاست که به دنبال بزرگ ترین عددم تا مروارید های «دوستت دارم» را در آن توان کنم و تا همیشه گوشوارت سازم .
گفتم : افسوس از این همه ناتوانی علم، چرا که خداوندگاران ریاضی هم در برابر شکوه عشق زانو زدند!...
گفتی : تنها ناممکن، ناممکن است. آنگاه گفتیم : یکدگر را دوست می داریم تا بینهایت ...
javahermarket
نظرات شما عزیزان:
ghazale0066 
ساعت1:10---23 بهمن 1391
salam majid jon azizam mitoni behem begi chejori chanta ahang to webet pakhsh mishe???age begi mamnon misham