به کلوپ عشق خوش آمدید......
Id:>> djaligtor_project@yahoo.com
♥♥♥
http://2thLoveClub.Blogfa.com
♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥♥♥
مــن کیـــَم؟؟؟ کسـی میـدونـه؟؟؟ مــن همون دیـوونـه ایـَم که هیچ وقـت عـوض نمیشـه... همـونـی که همـه باهـاش خوشـحالن امـا کسـی باهـاش نمـی مـونـه... همـونی که هـِق هـِق همـه رو به جـون و دل گــوش میده امـاخـودش بُغضـاش رو زیر بالـش میـترکـونـه... همـونـی که همه فک میکنن سخته...سنگه اما با هر تلنگر میشـکنـه.. همـونـی که مواظـبه کسـی ناراحـت نشـه اما همـه ناراحتـش میـکنن... همـونـی که تکـیه گاه خوبیه اما واسش تکیـه گاهـی نیست..جـــز خُــــداش.. همونی که کـُـلی حرف داره اماهمیشه ســـاکــته... آره مـــن همــونــم !
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
کلوپ عشق و آدرس
2thloveclub.LoxBlog.Com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
کدامیک از ما بدجنس تریم؟ من؟ که آرزوی کشیدن موهایت یکدم رهایم نمی کند؟ یا تو؟ که همیشه هوس کندن گوش هایم آزارت می دهد؟ بدجنس!! کدامیک بچه تریم؟ من؟ که کودکانه بهانه چشمهایت را می گیرم؟ یا تو؟ که بچه گانه شعرم را خط خطی می کنی؟ کدامیک عاشق تریم؟ من؟ که ذره ذره وجودم چون شمع در حسرت نگاهت آب می شود؟ یا تو؟ که شعله نگاهت هردم شعله ور نگشته خاکسترم می کند؟ کدامیک بازیگوش تریم؟ من؟ که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم هر لحظه به شوق بوییدن زلفت می تپد؟ یا تو؟ که با هر کرشمه ات بیچاره دلم را به بازی گرفته ای؟
از شهر های خاطره می آیی از باغ های عشق زیبایی نگاه تو دیریست بر یاس ها باران روشنایی مهتاب است بانوی مهربان بانوی سال های پریشان تشویش بیکرانه رنج کدام عشق
در التهاب قلب تو مانده ست؟ ای خوب! با ما سخن بگوی! این کیست شعر شکوفه های جوان را با جان بی قرار تو خوانده است؟ جانی که در قلمرو پائیز است هربار پر بارتر ز پیش گل آورده ست. بانوی خاطره! بانوی سال های شب درد! آواز پر نوازش کدامین در عطر خوابگونه گیسویتخانه کرد که اینگونه در صداقت آینه گلخنده بلند رهایی از صبح چشم های تو جاریست؟ با رنج، زیستن با یاس ها زمانه زیبا را چون رود، عاشقانه سرودن این، این در سرشت توست وینگونه بی بهار، شکفتن در سرنوشت توست
گفتم فراموشت میکنم ! گفت نمیتونی … رفت ، بعد از یه مدت برگشت ؛ گفت دیدی نمیتونی ؟! گفتم شمــــــا ؟
::
:: دل شما کاروانسرا نیست ، نگذارید دیگران وسط دل شما ، خستگی رابطه های قبلیشان را در کنند …
::
:: چه کرده ای با من که این روزها تــــو را فقط به اندازه ی یک اشتباه می شناسم ؟
::
:: شاید واسه خودت کسی باشی ولی واسه من هیچی نیستی…
::
:: خیال کردی وقتی به همراه دیگری از کنارم می گذری ، دنیا به آخر می رسد… دنیایت من بودم که به آخر رسیدم و تو اکنون هـــــیــــــچ نیستی…
::
:: سراب هم که دیدی تظاهر کن که داری ازش آب میخوری و سیراب میشی ! نزار به دروغش افتخار کنه !
::
:: گاهی باید آدمای اطرافت رو کنار بذاری ! بعضیارو برای یک ساعت و بعضیارو برای همیشه …
::
:: از روی کینه نیست اگر خنجر به سینه ات می زنند ! این مردمان تنها به شرط چاقو دل می برند …
::
:: از همه جا بوی مهر میاد ، از تو هنوزم بوی بی مهری !
::
:: حرفی نیست … فقط مینویسم رفت ، آن احساسی که تو را دوست میداشت …
::
:: عزیزم … شما روی پاهات نمی تونی وایسی چه برسه به حرفات …
::
:: دل من تنها بود … دل تو اما نه … آفرین بر دل پر مشغله ات … کز سر لطف با دلم بازی کرد …
::
:: باید قاب بگیرم حرفهایت را ؛ همه “عکس” شدند ! من دلم گرم تو بود ، تو سرت گرم دلم …
::
:: هیسس … کمی آرامترتنها باش و بی صداتر بشکن ، آهسته تر سراغش را بگیر ! ممکن است بیدارشود وجدان نداشته اش !
::
:: می بینی ؟ بی تو ایستاده ام روی پاهای خودم و دارم تو را نگاه می کنم که حتی روی حرف های خودت هم نمی توانستی بایستی …
::
:: من خیلی “با احساسم” ولی یادت نره ؛ تنفرم یه حسه … !
::
:: آنقدر خوب هستم که ببخشمت … اما … آنقدر احمق نیستم که دوباره به تو اعتماد کنم !
::
:: لاک غلط گیر را برمی دارم و “تو” را از تمام خاطراتم پاک می کنم …
“تـــو” غلط اضافیِ زندگیم بودی …
::
:: گاهی به بعضیا باید بگی عزیزم اگه برام بزرگ شده بودی فقط به خاطر خطای دیدم بود ؛ میدونی که من آستیگماتم …
::
:: هدف از آفرینش بعضی ها فقط اینه که با بودنشون به ما ثابت میکنن که تنهایی چه نعمت بزرگیه !
::
:: اینی که من دارم می کشم ، درد بی تو بودن نیست … تاوان با تو بودنه !
::
:: مشترکم بودی که در دسترس نبودی ! خاموشت کردم تا ابد …
::
:: یه خط داشت اما هفت خط بود … به همین سادگی !
::
:: دنیا رو می بینی ؟ حرف حرف میاره ، پول پول میاره ، خواب خواب میاره … ولی محبت خیانت میاره !
::
:: سرد خواهد شد روزهایت بی آغوش من… بر تن کن دروغ هایی را که بافتی…
واسه موندن دیگه دیره نگو نه دلم از عاشقی سیره نگو نه باغچه ی سبز دل عاشق من دیگه هم رنگ کویره نگو نه اون زمون عاشق تو جوونی کرد ولی حالا دیگه پیره نگو نه همیشه دروغ میگی وقتی می شم .. توی چشمی تو خیره نگو نه !! میدونی حسی که محتاج تو بود داره کم کمک می میره نگو نه یه روزی گفتی میخوام برم .. حالا، پی من یه جایی گیره نگو نه وقتی منتظر بودم کجا بودی ؟؟ حالا اومدی که دیره نگو نه می دونم جواب تو به ین غزل.. یه سکوت ناگزیره نگو نه !!
هم آغوش … در آغوشم بگیر … آن چنان خسته ام که حتی افقهای نگاهم نیز گم می شود در این هوای دلگیر مرا محکم بفشار … برای زندگی تهی از هیجانم مرا محکم در آغوشت بفشار … به من ببخش نوازش دستت را با تصنیف دوستت دارم لبهای شیرینت و مرا نوازش بده در این روزها با یاد دلنشینت … بگذار من نیز تو را در اغوش گیرم … و لب بر لبهای تو گذارم...
گاهی وقت ها دلم می خواهد خداحافظی کنم… با همه و بروم بروم جایی که هیچکس را نشناسم جایی که هیچکس آشنا نباشد جایی که اصلا هیچکس نباشد که بخواهد آشنا باشد یا نه ! دلم می خواهد دل بکنم از همه مثل او که تمام زندگی ام را دادم که بماند و نماند ! دلم میخواهد بروم تنها بی خاطره جایی که من باشم و قلم و چند کاغذ باطله که عقده ی تمام بی کلمه گی هایم را خالی کنم دلم میخواهد خداحافظی کنم !
می دانی… یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند !!!
ببـــیــــــن .. این اسمش دلــــــه ! اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی .. اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه میشد مغــــــــز ! دلـــــه .. نمی فهمــــــه … ! خواستم اطلاع بدم…