درباره وبلاگ


به کلوپ عشق خوش آمدید...... Id:>> djaligtor_project@yahoo.com ♥♥♥ http://2thLoveClub.Blogfa.com ♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥●•٠·˙♥♥♥ مــن کیـــَم؟؟؟ کسـی میـدونـه؟؟؟ مــن همون دیـوونـه ایـَم که هیچ وقـت عـوض نمیشـه... همـونـی که همـه باهـاش خوشـحالن امـا کسـی باهـاش نمـی مـونـه... همـونی که هـِق هـِق همـه رو به جـون و دل گــوش میده امـاخـودش بُغضـاش رو زیر بالـش میـترکـونـه... همـونـی که همه فک میکنن سخته...سنگه اما با هر تلنگر میشـکنـه.. همـونـی که مواظـبه کسـی ناراحـت نشـه اما همـه ناراحتـش میـکنن... همـونـی که تکـیه گاه خوبیه اما واسش تکیـه گاهـی نیست..جـــز خُــــداش.. همونی که کـُـلی حرف داره اماهمیشه ســـاکــته... آره مـــن همــونــم !
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 71
بازدید هفته : 117
بازدید ماه : 925
بازدید کل : 254963
تعداد مطالب : 278
تعداد نظرات : 248
تعداد آنلاین : 1

Flag Counter


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

کلوپ عشق
شعر و متن عاشقانه.دلنوشته.داستان عاشقانه.فال و طالع بینی.روانشناسی.دانستنی های روابط عاشقانه.دانلود رمان عاشقانه




دلم برای کودکیمان تنگ شده....
روزهایی که بر لبه ی پشت بام خانه مینشستیم و..
از آرزوهایمان میگفتیم....
روزهایی که دغدغه ی بزرگمان"پیدا کردن حصیر برای بادبادکمان"بود..
والبته...خوب عمل کردن چسب سیریش...
روزهایی که پابه پای هم چوب بر لاستیک هایمان میزدیم و...
آنقدر می چرخاندیم ومی چرخاندیم تا خود از پای درآییم...
روزهایی که مادرتمام دغدغه اش.....
"
لباسهای کثیف ودستهای جوبی ما بود"
روزهایی که در پی یافتن تکه پارچه ای ..برای لباس عروسکمان بودیم...
روزهای شیرین کودکی....
یادت هست؟
دلم برای آن روزها تنگ است......!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:دلم برای کودکیمان تنگ شده, :: 12:5 :: نويسنده : Majid1991


به زبان قمار برایت میگویم قصه ی دلدادگی........

قمار زندگی را به کسی باختم که

تک دل را با خشت برید.........!!

جریمه اش یک عمر حسرت شد...

باخت زیبایی بود...

یاد گرفتم به دل،دل نبندم....

یاد گرفتم از روی دل حکم نکنم!!!

دل را باید بر زد...

جایش سنگ ریخت..

که با خشت تک بری نکنند......!!!!!!!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:دل, :: 11:5 :: نويسنده : Majid1991

از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود.
در هر ایستگاهی که قطار می ایستاد کسی گم می شد.
قطار می گذشت و سبک می شد.
قطاری که به مقصد خدا می رفت عاقبت به ایستگاه بهشت رسید.
پیامبر گفت:اینجا بهشت است،و من شادمانه بیرون پریدم.
اما ...تو پیاده نشدی و من نفهمیدم....!!
قطار رفت و دور شد و من از فرشته ای پرسیدم مگر اینجا آخرش نیست؟
و او گفت:این قطار به سوی خدا می رود.
و خدا به آنان می گوید:
"
درود بر شما،راز من همین است."
آنان که مرا می خواهند در ایستگاه بهشت پیاده نمی شوند.
و من آرام زیر لب گفتم:
"
عجب فااااصله ای"
بامن تماس بگیر.............. خدایا
هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏
آن وقت من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت:
تو گوشی دل خود را بد گذاشتی
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی كه نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار ......

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:از جهان تا خدا, :: 11:38 :: نويسنده : Majid1991

دیشب دست تنهایی ام رو گرفتم و دوتایی از خونه زدیم بیرون...

نم نم بارون میبارید،چه هوایی بود...

خیس شدیم زیر بارون ...

بهم گفت زیر بارون سیگار میچسبد...

وسوسه ام کرد...

از نزدیک ترین مغازه یک پاکت سیگار گرفتیم و...

روی آخرین نیمکت پارک زیر درخت پیر چنار...

نشستیم و نخ به نخ خاطره دود می کردیم...

بی هوا گونه هایم خیس شد از اشک...

و دستی جز دست خودم اشک هایم را پاک نکرد...

خسته ام...

خسته ام از این همه خاطرات مبهمی که فراموش نمی شوند...

خسته ام...

خسته ام از این همه تنهایی که "تنهایی"به دوش می کشم...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:خسته ام از این همه تنهایی که "تنهایی"به دوش می کشم, :: 19:44 :: نويسنده : Majid1991

من و او شباهت های متفاوتی با هم داریم

هر دو شکستیم ; او قلب مرا ، من غرورم را!

هردو رقصیدیم ; او با دیگری من با سازهای او!

هردو بازی کردیم ; او با من ، من با سرنوشتم!

و در آخر هر دو پی بردیم ! او به حماقت من ، و من به پست بودن او!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



جمعه 23 فروردين 1392برچسب:من و او شباهت های متفاوتی با هم داریم, :: 20:32 :: نويسنده : Majid1991

میشــــنوی صدای زوزه های سکوتم را ؟؟؟؟

بغض شبهای سیاه و تارم را لمس کرده ای؟

و مــَن چه کــُنـــــــــــم...

جز اینکه بسته ای دیگر را قربانی حماقت کنم.

تو در دورترین لحظه های ســــرد من آرام گرفته ای.

برای بار آخر ، استغفارم را بپذیر.

مرا در آغوشـــــ بگیر و جان دادنم را به تَمسخر بگیر

مست کرده ام . دود کرده ام . داغ شده ام در سوز نبودنت.

مرا بـِنگر . لمس کن اندام ضعیفم را...

قسم به آخرین نخ ســــــــــوخته ام

دیگر نفسی برای تن خسته ام باقی نمانده...

پس فقـــــــط مرا کمی لمس کن ، فقط کمی ، تا بالا بیاورم تنهاییم را

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:مرا کمی لمس کن تا بالا بیاورم تنهاییم را, :: 12:34 :: نويسنده : Majid1991

دل رو به دریا زدم
اما دریا دلم رو زد

پا توی این دنیا گذاشتم
اما دنیا منو زیر پا گذاشت

با آدمای این دنیا راه اومدم
اما آدماش از من گذشتن

با این زمونه کنار اومدم
اما زمونه منو از کنار خودش روند

با عشقم که تموم جونم بود سوختم وساختم
اما عشقم منو نابود کرد و سوزوند

دوست دارم نه تو این دنیا باشم که با کسی بسازم
دوست دارم توی این دنیا باشم و زندگیمو رو بسازم

اما نه میتونم که از این دنیا برم
نه میتونم توی این دنیا با این آدما زندگیم رو بسازم


دلم میخواد توی خلوت تنهاییم خودم باشم و خدا

ای کاش خدا بتونه منو بسازه
کنارم باشه
با من بسازه

دلم یه دنیا یاد خدا
تنهایی خدایی
با کلی حس قشنگ عاشقانه
میخواد

دلم یک نت زیبا
با گیتاری که همیشه عاشقانه ها رو برای خدایم بنوازم

سازی از عشق
نت هایی از تنهایی

با ریتم عاشقانه برای این دل تنهام بنوازم

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:سازی از عشق,نت هایی از تنهایی, :: 10:6 :: نويسنده : Majid1991

دستــ ـم را بالا مــ ـے برم

و آسمان را پایین مــ ـے کشـــ ـم

مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـے زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم !

تا بداند

گمشده ے من

نه در آغــــ ـوش او . . .

که در همین خاک بـــــــ ـے انتهاست

آنقدر از دل تنگـــــ ـے هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت

تا ســـ ـرخ شود . . .

تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .

آن وقت رهایش مـــ ـے کنــــــــ ـم

و مـــ ـے دانــــــ ـم

کســــــ ـے هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست

غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـے

همه از دلتنگـــ ـے هاے من بود! . . .

 

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 17 فروردين 1392برچسب:کسی هــرگــز نـخواهد دانست, :: 20:5 :: نويسنده : Majid1991

شب که می شود

بساطِ رویا می گستراند

خیالت در دلم

و تا گرگ و میش چشمها

مرا با قطار آرزو ها

راهی تو می کند

از سد حادثه ها می گذراند

و مرا تا ایستگاه آخر

که آن را عشق خوانند

مسافر می کند

و در آن ایستگاه متروک

تا سقوط خورشید

صدای پای تو را

انتظار می کشم...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 17 فروردين 1392برچسب:ایستگاه آخر, :: 20:2 :: نويسنده : Majid1991

مـــــردی ســیــگـــار به دست را که دیدی

به چشم تمسخر به او نگاه نکن !!

فکر نکن ســیــگـــار کشیدنش بـخـاطر بــی ارادگیش است!

بدان قـلـبـش پر است از زخـــــــم هایی که دیگران

با اراده محکم بر دل او نگاشته اند !!!

و دخـتـری سـیـگـــار به دست را که دیدی ، فکر نکن او فا حشه است ،

بلکه بدان قــلـبـــــــــ او پر است

از غــــــم های مـــردانـــــه ای که با دود ســیــگـــار التیام پیدا میکند!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:, :: 9:15 :: نويسنده : Majid1991

قسـمت این بود که من با تو معاصـر باشم

تا در این قصــــه پر حــادثــه حاضــــر باشم

حکـم پیشانی ام این بود که تو گـم شوی و

من بــه دنـبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم

تو پری باشـــی و تا آن ســـوی دریا بـــروی

من به ســـودای تو یـــک مرغ مهاجر باشـم

قسمـــت این بود، چرا از تو شکایـــت بکنم؟

یا در ایـــن قصـــه بــــه دنبال مقـصر باشم؟

شاید این گونه خدا خواست مـــرا زجـر دهد

تا بــرازنــده اســــم خوش شـاعـــر باشــــم

شـــاید ابلیس تو را شیطـنت آموخت که من

در پس پرده ایـــمان بــــه تــــو کافـــر باشـم

دردم این است که باید پس از این قسمـت ها

ســال هــــا منتــظـر قــسمت آخـــــر باشــــم

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:ســال هــــا منتــظـر قــسمت آخـــــر باشــــم, :: 12:58 :: نويسنده : Majid1991

اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم
اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من، فقط تویی
اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم
اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم
اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی
اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی
اما بدون هرجا باشی یا نباشی
مال منی
بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی..

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



جمعه 25 اسفند 1391برچسب:بدون هرجا باشی یا نباشی, :: 11:56 :: نويسنده : Majid1991

حالا تو هی بیا بگو مرد‌ها پررو می‌شوند...
زن باید سنگین و رنگین باشد
باید بیایند منت بکشند و...
من می‌گویم زن اگــــــر زن باشد
باید بشود روی عــــاشقیش حساب کرد
که باید عاشقی کردن بلد باشد
که جـــــــــا نزند
جا نماند
جا نگذارد.
هی فکر نکند به این چیزهایی که
عمری در گوشش خوانده‌اند که زن ناز و مرد نیاز.
که بداند، مرد هم آدم است دیگر
گـاهی باید لوسش کرد
گاهی باید نـازش را کشید
و گــاهی باید به پایش صبر کرد...
حتی من می‌گویم زن اگر زن باشد از دوستت دارم گفتن نمی‌ترسد.
تو می‌گویی خوش به حال زنی که عــاشق مردی نباشد،
بگذار دنبالت بدوند.
و من نمی‌فهمم اینکه داری ازش حرف می‌زنی زندگــی است
یا مسابقه اسب دوانی.
و من نمی‌فهمم چرا هیچ کس برنمی دارد بنویسد از مردهــا...
از چشم‌ها و شــانه‌ها و دستهایشــان
از آغوششان
از عطر تنشـان،
از صدایشــان...
پررو می‌شوند؟
خب بشوند.
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفته‌ایم؟
مگر ما به اتکــاء همین دست‌ها
همین نگاه‌ها
همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی
سرِپا نمانده‌ایم؟...
من راز این دوست داشتنهای پنهـانی را نمی‌فهمم.
من نمی‌فهمم زن بودن
با سنگین رنگین بودن
با سکوت
با انفعال چه ارتباطی دارد؟!؟
من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم
من می‌خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند.
من می‌خواهم
مَردَم
حتی اگر مردِ من هم نبود
دلش غنج بزند ازاینکه
بداندجایی زنـــی دوستش دارد.....

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:حالا تو هی بیا بگو مرد‌ها پررو می‌شوند, :: 10:41 :: نويسنده : Majid1991

پیری میگفت :اگه میخوای جوان بمونی ...

دردهای دلتو فقط به کسی بگو که....

دوسش داری و دوستت داره خندیدم و گفتم :

پس چراتو جوان نموندی؟

پیر لبخندتلخی زد وگفت :

دوستش داشتم دوستم نداشت.....!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:دوستش داشتم دوستم نداشت,,,,,!, :: 10:36 :: نويسنده : Majid1991


ببین با من چه کردی لعنتی...

چند سالی می شود که از بوسیدن روی مادرم محرومم

واهمه دارم از روزی که او بفهمد ، تکیه گاه تنها عزیز کرده اش چند نخ سیگار است وبس و تمام دنیایش به یکباره بر سرش آوار شود.

البته مادر است، او می فهمد،درک می کند،حس می کند و حتی لمس می کند اما به روی خود نمی آورد.

کاش من هم تحمل او را داشتم!

کاش نبودنت را دوام می آوردم...!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:کاش نبودنت را دوام می آوردم, :: 10:30 :: نويسنده : Majid1991


کوچه های کودکی ام راقدم میزنم...

اما به جای دست مادرم سیگار به دست دارم و ....

جای شوق کودکانه گذشته را اندوه امروز فرا گرفته .

دیگر پاهایم نای رفتن ندارند...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:دیگر پاهایم نای رفتن ندارند, :: 10:29 :: نويسنده : Majid1991

هنگام رفتن کمی فکر کن...
اگر رفتنت ، فقط رفتن تو بود.......برو
و اگر رفتنت شکستن من بود...کمی بیشتر فکر کن
آری گاهی تو می روی و این فقط تو نیستی که می روی
همه چیز کسی از دستش دارد می رود و تو نمی دانی
آه که چقدر این دست رفتنها عادی شده!!!!؟
ای کاش می شکستی و می رفتی ولی با رفتنت نمی شکستی
تا به حال به چشمان همیشه منتظر اندیشیده ای؟
همان چشمانی که همیشه نم نم باران را بر تپه ماهور های
صورت می ریزد
همان چشمان همیشه بیدار که روزی شدند پل عبور تو در قلب صاحبشان
و روزی دیگر شدند پنجره ای رو به جاده ی انتظار
پنجره ای همیشه باز
و حتی نسیم هم شمیم تو را نیاورد
کمی فکر...
این کمترین خواسته ی آخر من است....

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:این کمترین خواسته ی آخر من است, :: 11:5 :: نويسنده : Majid1991

بعضی وقتا سکوت میکنی
چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی بزنی
بعضی وقتا سکوت میکنی
چون واقعا” حرفی واسه گفتن نداری
گاه سکوت یه اعتراض
گاهی هم انتظار
اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که
هیچ کلمه ای نمیتونه
غمی که تو وجودت داری توصیف کنه! ....

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که,,,,, :: 11:3 :: نويسنده : Majid1991

دیگه دل تنگ وزخمی،دیگه دل بی کس ویاره

دیگه حتی از توگفتن لطف تازه ای نداره

دیگه لبخند قشنگت مرهم گذشته ها نیست

اون گذشته ها گذشته صحبتی میون ما نیست

دیگه این صدا غریبست،دیگه این لبها فقیره

برای بردن اسمت،خیلی فرسوده و پیره

صحبت از من ورسیدن،صحبت از پلنگ وماهه

حالا اون پلنگ زخمی،ته دره ی سیاهه

دیگه فرصت رسیدن رفته از حریم دستام

حالا مرگه که نشسته به شمارش نفس هام

دیگه از من چی می مونه،دو سه خط شعر و ترانه

و یه کوله بار حسرت،نامه های عاشقانه

اون روزا برنمی گرده،اون شبای کوچه گردی

اون روزای شرم ولبخند،زیر سقف لاجوردی...!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:دیگه, :: 11:1 :: نويسنده : Majid1991

آدم ها با دلایل خاص خودشان به زندگی ما وارد می شوند

وبا دلایل خاص خودشان از زندگی ما می روند....!!

نه از آمدن ها زیاد خوشحال باش،نه از رفتن ها غمگین!!

تا هستند دوستشان داشته باش....

به هر دلیلی که آمده اند.....به هر دلیلی که هستند....

بودنشان را دوست داشته باش..بی هیچ دلیلی..

و بدان...

شادمانی های بی سبب...

همین دوست داشتن های بی چون وچراست...!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:دوست داشته باش, :: 10:54 :: نويسنده : Majid1991

این روزا همه پست میزنن مخاطب خاص منم گفتم یه پست بزنم بدون " مخاطب خاص " !!
این پست مخاطب خاص ندارد
مخاطبش عامِ عام است
از ما گذشته که توی چشمِ شما نگاه کنیم و بگوییم:
هی فلانی !
این دست هایی که تو این روزها توی دستت می گیری
قرار بود یک زمانی مالِ ما باشد
این لب هایی که هر روز ساعتها توی گوش تو خزعبلات زمزمه میکند ،
یک زمانی برای ما قصه می گفت
از ما گذشته که بیاییم نشانت بدهیم
صفحه ی اولِ کتاب های هدیه را
آنجایی که سفید بود و با امضاها و تاریخ های عاشقانه جوهری شد…!
این پست مخاطب خاص ندارد
مخاطبش عامِ عام است
مخاطبش هر کسی ست که این نوشته را به خودش میگیرد
چه زن چه مرد
چه تویی که این روزها حواست به نگاه های عصبی من نیست
چه تویی که وقتی لبخند می زنی فراموش می کنم عاشق یکی دیگر شده ای و
مخاطبِ این پست، هر کسی است که ؛
این روزها تو را همانقدر دوست دارد که من داشتم...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, :: 10:54 :: نويسنده : Majid1991

خدا انسان را آفرید تا همدمش شود
انسان در بهشت همدم خدا بود
اما چون فرشتگان از روی فطرت نه اختیار
چون در بهشت فقط خدا بود و بس
و برای انسان مسیر دیگری برای رفتن نبود
خدا انسان را بسیار دوست میداشت
آنقدر زیاد که خواست انسان
به اختیار خودش خدا را برگزیند
پس او را به زمین فرستاد
جایی که مسیر دو راهه میشود
راهی به سمت خدا
راهی به سمت دنیا
خدا انسان را به دنیا فرستاد
و در دلش می گفت
حتما او نیز عاشق من است
مطمئن به سمت دنیا نمیرود و مرا بر می گزیند
اما انسان آمد به زمین
در میان همه دو راهی ها دنیا را انتخاب کرد
گاهی به دنیایی که میخواست نمی رسید
و غرش را به جان خدا می زد
گاهی حسرت دنیای دیگران عذابش میداد
و خدا را مقصر می کرد
گاه گداری با خدا حرف میزد
اما فقط برای اینکه او را به دنیایی که میخواهد برساند...
گاهی دلم برای خدا میسوزد ...
گاهی حس میکنم هیچ دلی تنگ تر از دل خدا نیست ...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



جمعه 18 اسفند 1391برچسب:گاهی حس میکنم هیچ دلی تنگ تر از دل خدا نیست, :: 10:46 :: نويسنده : Majid1991

بـــ سلامـــتی اوناییـ کـ مخاطبـ

خاصـــشونـ یـ نفرهـ خاصـــه...

یـ نفـــر کـ هـــر وقت دلتـ میگیرهـ یادشــ

بهتــ آرامشـ مـــیده

هـــر وقتـــ ازشـ چیزیـ میخوایــ روتـــو

زمینــ نمیندازهـ

تـــو بدترینـ شرایط حواسشـ بهتـ

هستـــو دستتـــو میگـــیرهـ

آرهـ...

بــ سلامتـــی همهـ اوناییـ کـ

مخاطـــب خاصـــشون "خداســــــتــ"

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



طعمش تلخ بود. تلخی اش را دوست نداشتیم.

نمی دانستیم که دواست، دوای تلخ ترین دردها!

نمی دانستیم معجون است، معجون انسان شدن.

گمش کردیم، شیطان از دستمان دزدید، بی طاقت شدیم و ناآرام.

دهانمان بوی شکایت گرفت و گلایه

دیگر عزم آهنین و طاقت فولادین نداریم.

دیگر پای ماندن و شانه سنگی نداریم.

انگار ما را از شیشه و مه ساخته اند.

برای شکستنمان طوفان لازم نیست، ما با هر نسیمی هزار تکه می شویم، ترک می خوریم، می افتیم، می شکنیم، می ریزیم.

و شیطان هم همین را می خواست.

خدایا، ما را ببخش.

این تعریف انسان نیست، ما دیگر ایوب نیستیم.

از اینجا تا تو هزار راه فاصله است، اما ما چقدر بی حوصله ایم.

ما پیش از آن که راه بیفتیم، خسته ایم.

از نا هموار می ترسیم، از پستی و بلندی می هراسیم.

از هر چه نا موافق می گریزیم، شانه هایمان درد می کند.

اندوه های کوچکمان را نمی توانیم بر دوش بکشیم، ما زیر هر غصه ای آوار می شویم

خدایا! ما را ببخش، این تعریف انسان نیست، ما دیگر ایوب نیستیم.

خدایا! ما را به ما برگردان، آن معجون تلخ را به ما برگردان، آن اکسیر مقدس، آن" صبر" قشنگ را

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



جمعه 18 اسفند 1391برچسب:خدایا آن صبر قشنگ را به ما برگردان, :: 10:41 :: نويسنده : Majid1991

آدم های دنیای مجازی

دل دارند !

و چیزی به نام احساس !

آدم های دنیای مجازی گاهی مغرورند مثل من !

و گاهی بی ریا مثل تو !

آدم های اینجا فقط گاهی نگاه ندارند !

این گاهی خوب است

و گاهی ندیدن چشم های آدم ها یک عمر اشتباه را به بار می آورد !

یک عمر اشتباه هم می شود تمام شدن یه دوستی ِ دوست داشتنی !

آدم های دنیای مجازی

گاهی هیچ فرقی با آدم های اطرافمان ندارند !

گاهی پشیمان می شوند

دلگیر می شوند

غصه می خورند

تنها می شوند

سکوت می کنند

و گمان می کنند همه چیز درست می شود !

اما همیشه فکر های آدم ها درست نیست !

آدم های دنیای مجازی لجبازند گاهی !

آدم های دنیای مجازی گاهی دلتنگ میشوند و هیچ حرفی نمی زنند !

چون از خاموشی ِ رفقایشان می ترسند !

می ترسند سکوت ِ رفیقشان به معنای یک دنیا درد باشد !

آدم های دنیا مجازی . . .

یکی از این آدم ها مثل من

حرف هایش را

دلتنگی هایش را

دوست داشتن هایش را

به زبان نمی آورد

تا مبادا

مبادا

رفاقت اجباری شود !

آدم های دنیای مجازی

گاهی مثل تو

فکر میکنند با سکوت

با گذشتن

با ندیدن حق خودشان

با نخواستنشان

همه چیز حل می شود !

نه  . . . رفیق

اینطور نیست !

آدم های دنیای مجازی

هیچ فرقی با آدم های اطرافمان ندارند !

فقط نگاه ندارند !

نگاه !

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:آدم های دنیای مجازی دل دارند,متن و جملات عاشقانه, :: 10:53 :: نويسنده : Majid1991

حال و روزم را گر تو بپرسی ، آرام نیست ...

درونم انقلابیون شاکی از وضیعت حاکم ...

گاه و بی گاه وجدانم شعار سر می دهد ...

گهگداری چشم هایم خون می بارند ...

غروب های جمعه بانگ " هق هق " از پشت بام احساسم می آید ...

و من ، در تظاهراتی نمادین با نیرو های برچسب خنده ...

سرکوب می کنم تمام محاربین وجودم را ...

می خندم ...

هنوز دیکتاتور این بدن منم ...

گوش هایم نباید بشوند ...

چشم هایم نبینند ...

قلبم نباید یاد کسی کند ...

سر در قلبم هم می نویسم آزادی احساس ...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سکوت کن...

"
سکوت کن سالهاست که دیگر فریادهایت نوایی ندارند"

هرشب زشوق وصلت اشک از دو دیده جاری

آغوش تا سحر باز از عشق و بی قراری

یک آسمان ستاره آرامش دل ما

از آسمان زدودیم حتی سبک غباری

هرشب تو همدم من با کوهی از محبت

دریایی از صفا و قلبی ز کینه عاری

سوزد دلم از این درد بهر چه دل بریدی؟

ازیاد بردی آسان شیدایی قناری

راه نظر که بستی شب رنگ شب دگر نیست

قلبم تپید در خون زین فصل اختیاری

هردم ملول و زارم زین پرسش شب و روز

بهر چه ای گل من گشتی زمن فراری؟

این راه و رسم دین نیست ما یا علی نگفتیم؟

گفتیم یاعلی و عهدی شکست باری

خون جای اشک هرشب آغوش باز و حسرت

با هیچ کس ندارم یک لحظه سازگاری

تنها رها نمودی من ماندم و غم و درد

شمع و شب و سکوتو شب درد زنده داری.......

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:یک آسمان ستاره آرامش دل ما,متن و جملات عاشقانه, :: 10:48 :: نويسنده : Majid1991

یک ویک همیشه دو نمی شود...!!

گاه باد میکند چهارمی شود....گاه میل میکند به صفر...

گاه نیز میزند به کله اش....هوس کند می رود به آسمان هزار می شود...

یک ویک برای من

من که سال هاست در ردیف آخرکلاس زندگی نشسته ام

جز دوخط ساده نیست...

جزدوخط که پابه پای هم،درسفید صفحه راه می روند

وز این جهان خط کشی وکاغذی عبور میکنند

جز دوخط ساده که در انتهای دور

درتقاطع زمین وآسمان...

روی خط نازکی به نام زندگی،عاقبت به پای هم پیر می شوند!!

توی گوشتان فرو کنید: یک ویک مساوی دو است!!

آه...

من که حرف این حساب را سرم نمی شود!!!!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:یک ویک همیشه دو نمی شود, :: 18:27 :: نويسنده : Majid1991

بگو برای تپیدن چقدر باید داد


برای خوب دویدن چقدر باید داد

به بارگاه خدا میبرند روح مرا

برای زود رسیدن چقدر باید داد

درون گور خودم را به چشم میبینم

در آرزوی دیدن این چقدر باید داد

مرا از این قفس زندگی رها بکنید

بخاطر این پریدن چقدر باید داد

میان بودن و رفتن چقدر سهم من است

برای قرعه کشیدن چقدر باید داد

بدان که گرگ صفت نیستم

من انسانم

ولی برای دریدن چقدر باید داد

در این زمانه که نان آبروی انسانهاست

برای قلب خریدن چقدر باید داد

صدای پای نبودن ، سکوت قلب من است

برای نغمه شنیدن چقدر باید داد

درون سینه اگر جای زندگی خالیست

بگو برای تپیدن چقدر باید داد....؟؟؟؟

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:بگو برای تپیدن چقدر باید داد, :: 18:15 :: نويسنده : Majid1991

کلافـه تــر از هـمـیــشـــه ام

چـنـد وقـتـی است که دست شـستـه ام

از دست نـویس هـــایــــم...

در هـیـاهـــوی اندیـشه هـای گـنـگـم

که هـر از چـنـدی بـی هــوا ،

بـهـانــه می گیرند ...

نه كلافی دارم كه بـپـيــچـــم

و نه صندلی‌‌ام تـــــاب می‌خـورد

فـقـط دراز کـــشـــیـــده ام

و خـیـره شـدم به آیـنــده مـبهــم پـیـش رو ...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:و خـیـره شـدم به آیـنــده مـبهــم پـیـش رو, :: 18:4 :: نويسنده : Majid1991

بخــــــــــدا درد داره……..

بـعـد از یـک روز کـاری و خـسـتـه کـنـنـده

وقـتـی خـودتـو پـرت مـیـکـنـی روی تـخـت ِ خـوابـت . . .

گـوشـیـتـو مـیـگـیـری تـوی دسـتـت . . .

مـیـخـوای تـمـام ِ احـسـاسـات ِ قـشـنـگـتـو

جـایـگـزیـن ِ تـمـام خـسـتـگـیـت کـنـی . . .

اس ام اس بـنـویـسـی . . . بـخـوای بـگـی دلـتـنـگ ِ خـنـده هـاشـی . . .

بـخـوای تـمـام خـسـتـگـیـتـو بـا آغـوش ِ خـیـالـی اون تـمـام کـنـی

امـا هـرچـی بـگـیری همراهش خاموش باشه

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:بخــــــــــدا درد داره, :: 17:57 :: نويسنده : Majid1991

خیلی وقته که دلم میخواد پیش خدا برم
از زمین دل کندم و اون بالا بالاها برم
آخه اینجا هیچ کسی عاشق آدم نمیشه
اگه هم عاشق بشه لایق آدم نمیشه
یکی عاشقت میشه میگه که خیلی با حالی
آخر کارش میفهمی عمریه سر کاری
یکی میگه میدونی عاشق سادگیت شدم
یکی میگه عاشق کارهای جانبیت شدم
یکی میگه من دیدم که خیلی صاف وصادقی
یکی میگه واسه عشقم فقط تو لایقی
یکی عاشقت میشه میگه دلم سوخته برات
همشون دروغکی میگن که جون میدن برات
یکیشون تنها بوده میخواسته تنها نباشه
یکی بین یک و دو است نمیدونه کجا باشه
یکیشون گولت زده تا کارشو راه بندازی
قسم و آیت میده نری منو جا بذاری
دیگه از دست همه زمینیها خسته شدم
عاشق پریدنم یک مرغ پر بسته شدم
نمیدونم که چرا با هیچ کی آروم نمیشم
توی این چرخ بزرگ از چیزی شادون نمیشم
آخه این دنیا به جز غصه وغم چیزی نبود
آدماش یه جوریند چهره سفید قلبها کبود
آ خر عشق همشون روی تخت خزیدنه
آخر عشق شهوته و هیچی دیگه ندیدنه
اما اون بالا دیگه صحبتی از جدایی نیست
توی دست عاشقاش کشکولای گدایی نیست
اگه عاشقت بشه همه جورا باهات صفاست
کافیه عاشق بشی نیمچه نگاش برات دواست
دیگه بحث مذهب و دین و عقیده ندارن
گل نمیدنت دیگه چمند گل رو میکارن
جون من دعا کنید تا که برم پیش خدا
میدونم اون بالا تازه من میشم بچه گدا
ولی عیبی نداره اونجا گدایی بکنم
میدونم عاشقی اونجا یعنی شاهی میکنم
آخه اونجارو حساب عشق من فقط خداست
راه زود رسیدنم فقط دعاهای شماست

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:راه زود رسیدنم فقط دعاهای شماست, :: 17:46 :: نويسنده : Majid1991

متنفـرم

از روزایـی کـه

دلم واسـه کسی که

دلی واسه تـنـگ شدن نـداره

تنـگ میشـه . . .

متـاسفـم برای خـودم و دل خـودم..

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:متاسفم برای خودم و دل خودم, :: 17:40 :: نويسنده : Majid1991

به تاوان کدامین جرم تنم سنگ بلا خورده؟؟

سکوتم حرفها دارد، ببین در من خوشی مرده..!!

ببین ای خوب دیروزی کجا بودم،کجاهستم..!!

توکه همدرد من بودی،ببین با غم چه بشکستم

چه هاگفتندونشنیدم،بدی کردند وبخشیدم

ز تیغ گریه اشکم ریخت،ولی باز بادرد می خندم....!!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:به تاوان کدامین جرم, :: 12:26 :: نويسنده : Majid1991


تو بارون که رفتی، شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی، دل باغچه پژمرد 
تمام وجودم توی آینه خط خورد 
هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره 
دلم غصه داره، دلم بی قراره 
نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه 
دلم بی تو خونه ،دلم بی تو تنگه...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:دلم بی تو تنگه, :: 12:24 :: نويسنده : Majid1991

باورتلخ نبودنت

تاوان کدامین اشتباه بود؟

توگفتى بمان و من ماندم

اکنون که رفته اى

من در کوچه هاى تنهایى انتظاربرگشت

تو به بى کسى خود خیره شده ام……

و نمى دانم آخر چه خواهد شد……

میروى و من نگاهت مى کنم

تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بى تو

یک عمر براى گریستن وقت دارم

اما براى تماشاى تو همین یک لحظه باقیست

وشاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم.

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:باورتلخ نبودنت, :: 12:11 :: نويسنده : Majid1991

من در حصار تو بودم
اما دلم تنها بود
و این تنهایی سخت عذابم میداد
او را که دیدم دلم عاشق گشت
یادش رفت که در حصار توست
به خیال خام بچگی اش از تنهایی خلاص شده بود
او که دلم را دید عاشق شد
و حصار را ندید
خواستم جدا کنم خودم را از حصار تا دل به دلبر برسد
اما نشد...
خب گاهی نمی شود ...
او رفت
به اصرار خودم و بالاجبار رفت ...
و من باز تنها شدم
تنها تر از قبل آمدن او ...
حال دیگر
به هیچ دلی اجازه نزدیک شدن را نمی دهم
و از یک فرسخی اش داد میزنم
نیا ... ببین من در حصارم ...
در حصاری از آتش حسرت و تنهایی ...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:در حصاری از آتش حسرت و تنهایی, :: 10:5 :: نويسنده : Majid1991

چِقدر سَختِه بِدونـے واسه کَسـے که تَمومِ دُنیاته فَقط یک تَجربه بودے...

فَقط یه تَجربه هَمین...نَه بیشتـر نَه کَمتر...

هَمین حَرفش باعِث میشِه دُنیا بَرات تیره و تار بِشهِ...

تازه میفَهمـے کِه دِلـے کِه بَراش پَر پَر میزَدے اروم اروم داره از ریشه خُشکِت مـےکُنه

تازه میفَهمـے سَراب یَعنـے چـے

تازه میفَهمـے تَنهایـے و بـے کَسـے یَعنـے چـے.....

 

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, :: 10:2 :: نويسنده : Majid1991

روزگارے خواهد رسيد....

همچناטּ ڪـﮧ در آغوش ديگرے خفته اے،

بـﮧ ياد مـטּ ستاره ها را خواهے شمرد تا آرامـ شوے

دلت هوايمـ را خواهدڪرد

به ياد خواهے آورد باهمـ بودטּ هايماטּ را

به ياد خواهے آورد خنده هايمـ رآ

به ياد خواهے آورد اشڪ هايمـ رآ

به ياد خواهے آورد حرف هايمـ رآ

مطمئنم در آن لحظـﮧ در دلت مے گويے: دلتنگت شده امــ...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:روزگارے خواهد رسيد,عاشقانه, :: 9:59 :: نويسنده : Majid1991

چشمانت راباز کن وبنگربه من

آری ببین

من همان یارجوان وزیبایت بودم

اماحال تونیزمرانمی شناسی

سکوت همدم تنهایی من است

وهق هق لالایی این شبهاست

شبهای بی قراری

شبهایی که تاصبح چشم به درمنتظرورودت بودم

اماتونیامدی

بی خبررفتی،بی علت رفتی،نمی دانم چرارفتی

ولی رفتی وبعدازرفتنت قلبم

مانندکبوتران بال بال میزد

واشک می ریخت

بیا ای نیازمن به زندگی

بی توعاشقی بی معناست

بی توحتی راه آسمان هم نیز بسته است

وتنهای تنهادر این زندان تنهایی،بی توبه سرمیبرم

ولی نومید نشدم

آری برگشتی

امادرسایه سارزندگی حتی سایه ی دیوارهم نبود

تکیه گاهی نبود

وحتی دیگردلی نبود

درزیر آوارغرورت له شده

واشک چشمانم خشکیده

واین همان دریاچه ای بودکه توآرامشت راازآن می گرفتی

اماحالاپرتلاطم ترازدریایند

ماتم زده ترازمرداب اند

که دیگرهیچ اثری ازحیات در آن نیست...

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:شب های بی قراری, :: 9:57 :: نويسنده : Majid1991

می خواهــم انســــــــــان نباشم...
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم
اما دلــــــــــی را دفن نکنم ...!
گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم...
اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات است نه از روی هوس ...!
خفاشی باشم که شبهاگردش کنم
با چشمهای کور ، اما خوابی را پرپر نکنم
کلاغی باشم که غار غار کنم

امـــــــــا

پرهایم را رنگ نکنم و دلی را با دروغ بدست نیاورم...!

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:می خواهــم انســــــــــان نباشم,,,, :: 18:22 :: نويسنده : Majid1991

باید اینجا وسطِ خاطره ها گریه کنم

سرِ هر جمله که میگفت بیا گریه کنم

باید امشب بروم ، مست کنم تا خود صبح

تا که فارق شوم از اشک و صدا ، گریه کنم

دلِ من تنگ که نه ، خُرد شد از رفتنِ تو

لحظه گشتِ بدِ این خاطره را گریه کنم

ثانیه محوِ سکوت است در اندیشه ی تو

من برای غمِ این ثانیه ها گریه کنم

بیدلی گفت خدا مظهرِ تنهایی هاست

پس از امشب جای هر ذکر و دعا گریه کنم

کارِ من نیست شناسایی ی راز گل سرخ

شاید این است فقط قافیه را گریه کنم

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:باید اینجا وسطِ خاطره ها گریه کنم, :: 18:19 :: نويسنده : Majid1991

نام : بنده
زاده ي خدا
محل تولد: عرش

همينا كافيه واسم....بنده ام ...هموني كه بهش ميگي جايزالخطا....اما زاده ي خدا....همون كه گفتي از خودت، در وجودم دميدي....
همينا، ولي كلي فاصله ست بينش.....من از توام اما ازت دورم....از تو ام اما....
امسال هم داره تموم ميشه...به سرعت برق و باد گذشت....و من چه ندونسته فرصتهاي باتو بودنو از دست دادم....چه ندونسته سر اونچه كه ميخواستمو برام خوب نبود باتو جنگيدم....چه ندونسته در لحظه تنهايي به همه رو زدم الا تو....تو كه از من ، به خودم نزديك تري....
خدايا..كم نبود زمانهايي كه پشت ميز قضاوت نشستمو حكم تعيين كردم...در حالي كه بدترين گناهو ميكردمو تو ميبخشيدي
خدايا...كم نبود زمانهايي كه براي خوب جلوه دادن خودم گناه ديگري رو فاش ميكردم ..درحالي كه تو ابرو دارم بودي
خدايا...كم نبود زمانهايي كه ناراحتي ام رو سر ديگري خالي ميكردم...دلش ميشكست اما من....اما من گناه كردمو دستانت را با محبت سمتم دراز كردي...با عشق نگاهم كردي و لبخند از لبانت برداشته نشد
خدايا چه فرصتا رو از دست دادم درحالي كه ميتوانستم به جاي غر زدن باتو دردودل كنم
چه فرصتارو از دست دادم با رو زدن به ديگران براي پر كردن تنهايي ام درحالي كه ميتوانست لحظه ي بهترين نيايش من باشد باتو...غافل از اينكه لحظاتم پوشالي شد
بدشدن...بد شدم....درحالي كه تو تا ابد با منه گنه كرده خوبي....درحالي ك هرلحظه و زمان براي مني و بامني
دروغ گفتنو دروغ گفتم...درحالي كه تو تا هميشه سعي كردي واقعيت رانشانم دهي...اگر زماني هم نديدم باز اشتباه من بود ، چون طاقت ديدن را نداشتم چشمانم را بستم
خدايا...چطور چنين جسارت پيدا كردم....چطور خودخواه شدمو چطور از تو فاصله گرفتم....
خدايا يك سال بزرگتر شدم...اما هنوز همان كودكي ام كه نيمه شب وقتي از خواب ميپرد تنها چيزي كه ارامش ميكند كتاب توست....
يك سال بزرگتر شدم اما هنوز هم با اولين مشكل حتي اگر كوچك باشد..بازهم وابسته ي توام..گره گشاي كارم تويي و تو نخواهي نميشود
يك سال بزرگتر شدم اما هنوز....هنوزهم صداي تو ارامم ميكند هنوز هم تمام اميدم به توست هنوز هم....
سال جديد در راه ست...ترسانم ازناداني ام... كه باز ندانسته كاري كنمو دلي بشكند...حرفي بزنمو....پشيمان شوم...
خدايا سال جديد در راه است و من اينده را با تمام لحظاتو اتفاقاتش به تو ميسپارم...از تو ميخواهم در لحظه اشتباهم دستانم را بفشاري تا ياداور بودنت باشد
خدايا...دل شكسته ام از بدي خود و تنها ارامشم بخشش توست...از بديهايم چشم بپوشان و كمكم كن بهتر باشم
خدايا...ندانسته دل شكسته ام...پشيمان شدم اما قدرت بيانش را نداشتم...يا قدرتم بده يا كمك كن تا باز با عزيزانم باشم
خدايا...رنج ديدمو سكوت كردم...بدي كردنو در دلم مخفي كردم...محبتشان از دلم رفت...اينه ي دلم را به تو ميدهم...غبارش را پاك كن تا انها را ببخشايم
خدايا...دركم بده تا ديگران را درك كنم...تا قضاوت پيشه نكنم
خدايا...ارامشم بده تا ارامش را ببخشايم بلكه اشكي را پاك كنم
خداوندا...مرا بي نياز از مخلوقاتت بگردان تا تمام عشق و محبتم به هستي و افريده هايت بدون قيد و شرط باشد...بي هيچ چشم داشتي
خداوندا...صبرم بده تا در زمانش سكوت كنم..و توانم بده تا در زمانش مقاوت كنم و محكم بايستم و دفاع كنم...وبصيرت بده تا زمانش را متوجه شم
خداوندا...
ازم دور نشو حتي اگر دور شدم
حتي اگر چشمانم نديد و گوشهايم صدايت را نشنيد
من از توام پس بي تو نابودم
تنهايم مگذار

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:نامه اي به خدا, :: 11:8 :: نويسنده : Majid1991

تعدادى از متخصصان اين پرسش را از گروهى از بچه هاى ٤ تا ٨ ساله پرسيدند که: «عشق يعنى چه؟»

پاسخ هايى که دريافت شد عميق تر و جامع تر از حدّ تصوّر هر کس بود.
در اينجا بعضى از اين پاسخ را براى شما می آورم:

هنگامى که مادربزرگم آرتروز گرفت ديگر نمی توانست دولا شود و ناخنهاى پايش را لاک بزند. بنابراين، پدربزرگم هميشه اين کار را براى او می کرد، حتى وقتى دستهاى خودش هم آرتروز گرفت. اين يعنى عشق. (ربکا، ٨ ساله(

وقتى يک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است. شما میدانيد که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد. (بيلى، ٤ ساله)

عشق هنگامى است که يک دختر به صورتش عطر می زند و يک پسر به صورتش ادوکلن می زند و با هم بيرون می روند و همديگر را بو می کنند. (کارل، ٥ ساله)

عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می رويد و بيشتر سيب زمينى سرخ کرده هايتان را به يکنفر می دهيد بدون آن که او را وادار کنيد تا او هم مال خودش را به شما بدهد. (کريس، ٦ ساله)

عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزهاش خوب است. (دنى، ٧ ساله)

عشق هنگامى است که دو نفر هميشه همديگر را می بوسند و وقتى از بوسيدن خسته شدند هنوز می خواهند در کنار هم باشند و با هم بيشتر حرف بزنند. مامان و باباى من اينجورى هستند. (اميلى، ٨ ساله)

اگر می خواهيد ياد بگيريد که چه جورى عشق بورزيد بايد از دوستى که ازش بدتان می آيد شروع کنيد. (نيکا، ٦ ساله)

عشق هنگامى است که به يکنفر بگوئيد از پيراهنش خوشتان می آيد و بعد از آن او هر روز آن پيراهن را بپوشد. (نوئل، ٧ ساله)

عشق شبيه يک پيرزن کوچولو و يک پيرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همديگر را دوست دارند. (تامى، ٦ ساله)

عشق هنگامى است که مامان بهترين تکه مرغ را به بابا میدهد. (الين، ٥ ساله)

هنگامى که شما عاشق يک نفر باشيد، مژه هايتان بالا و پائين میرود و ستاره هاى کوچک از بين آنها خارج می شود. (کارن، ٧ ساله)

شما نبايد به يکنفر بگوئيد که عاشقش هستيد مگر وقتى که واقعاً منظورتان همين باشد. اما اگر واقعاً منظورتان اين است بايد آن را زياد بگوئيد. مردم معمولاً فراموش میکنند. (جسيکا، ٨ ساله)

و سرانجام...

برنده ما يک پسر چهارساله بود که پيرمرد همسايه شان به تازگى همسرش را از دست داده بود. پسرک وقتى گريه کردن پيرمرد را ديد، به حياط خانه آنها رفت و از زانوى او بالا رفت و همانجا نشست.
وقتى مادرش پرسيد به مرد همسايه چه گفتی؟
پسرک گفت:
"
هيچى، فقط کمکش کردم که گريه کند..."

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 12 اسفند 1391برچسب:عشق یعنی چه؟, :: 11:42 :: نويسنده : Majid1991

دلم عجیب گرفته
دل‌گیرم از آدمک‌هایی
که تنها سایه‌ای هستند
از تمام آنی که می‌نمایند
دل‌گیرم از نقاب‌هایی که بر چهره می‌کشند
دل‌گیر از صورتک‌ها
من نمی‌فهمم
به خدا که من نمی‌فهمم
نمی‌دانم چرا آدم‌ها تنها برایِ یک تجربه،
یک تصور، یک خیال،
یک عطش برای سر دادنِ ترانه‌ی تشنگی،
وخیالِ خامِ آنچه هیچ‌گاه نیستند،
زندگی آدم دیگری را به بازی می‌گیرند؟!
به خدا من نمی‌فهمم
نمی‌فهمم چگونه شد که در این عصر آهن و اصطکاک
این‌چنین تصوارت آهنین و قلب‌های سخت و ذهن‌های جامدی شکل گرفت
این همه آهن، این همه سختی، این همه جهل،
این همه صورتک
و این همه من، تنها، خسته، رویارو
آی آدم‌ها! آدم‌ها، آدم‌ها، آدمک‌ها
آی آدم‌هایی که بی‌چراغ دوست می‌دارید
آدم‌هایی که به هوسِ سرک کشیدن به یک دیوارِ کوتاه
بی‌نیاز از چهارپایه و نردبان
سر خم می‌کنید و
آرامشِ آن‌سویِ دیوار را می‌ستانید :
به خدا
آن آدمِ ساده که دیوارِ دلش کوتاه است،
وسیله‌ی برای ابراز و ارضای عقده‌ها و آرزوهایِ تو نیست!
تو را به خدا، اینقدر سرک نکشید
در این عصرِ صورتک‌های دروغین
دنیا بیش از همیشه به سادگیِ ساده‌ها محتاج است
تو را به خدا اینقدر آزارشان ندهید
بگذارید سادگیِ دوست‌داشتن‌های بی دلیل
افسانه‌ای در قصه‌های کودکی‌مان نباشد
بگذارید که سال‌ها بعد
سادگانِ دل‌داده
پاکیِ دوست‌داشتن‌های بی‌دلیل
و عشق‌های جاودانه را
تنها در انیمیشنِ سیندرلا جستجو نکنند!
خدای عاشقانِ خسته، دل شکسته!
تو می‌دانی
چقدر سخت است ساده بودن
و ساده ماندن
در دنیای آدمک‌ها، نقش‌ها، نقاب‌ها، ادعاها
و چه جرم بزرگیست سادگی‌!
که اینگونه تنِ نحیفِ عشق به درد می‌آید
تو را قسم به اشک‌های لرزانِ آن دلِ ساده
که ساده شکست
تو را قسم به نگاهِ نگرانِ چشم‌های منتظر به راه
تو را قسم به سادگیِ آن “اسمِ سه حرفی
تو را به “عشق”، به “اشک”، تو را به “خدا” قسم
هوایِ سادگانِ عاشق‌ات را داشته باش

javahermarket


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



شنبه 12 اسفند 1391برچسب:اگه هیچکس نیست خدا که هست, :: 11:36 :: نويسنده : Majid1991