
یـه اتـاق تـاریـک...
یـه سـکـوت بـهـت آلـود...
یـه آرامـش مـسـمـوم...
یـه آهـنـگ مـلـایـم...
یـه جـمـلـه عـمـیـق وسـط آهـنـگ...
بـی تـو مـن در هـمـه ی شـهـر غـریـبـم...
یـه قـطـره اشـک کـه رو گـونـه هـام لـغـزیـد...
بـهـم فـهـمـونـد کـه چـقـدر دلـم بـرای داشـتـنـت تـنـگ شـده...
امـشـب دسـتـام بـهـونـه دسـتـاتـو داره و چـشـمـام حـســرت یـه نـگـاه تـو اون چـهـره ی مـعـصـومـت...
یـه بـغـض غـریـب تـو گـلـوم لـونـه کـرده و یـه احـسـاس غـریـبـتـر داره تـبـر بـه ریـشـه بـودنـم مـیـزنـه...
دلـم بـرای روزای آفـتـابـی گـذشـتـه بـی تـابـی مـیـکـنـه و دلـتـنـگ پـا گـذاشـتـن رو جـاده ی بـارون زده ی خـیـالـتـه...
چـقـدر سـخـتـه آرزوی کـسـی رو داشـتـن کـه آرزوتـو نـداره...
چـقـدر سـخـتـه دلـتـنـگ کـسـی بـودن کـه دلـتـنـگ دیـگـریـه...
خـواسـتـم رو یـادت خـط بـکـشـم...
خـواسـتـم دیـگـه دلـتـنـگـت نـبـاشـم...
از جـام بـلنـد شـدم...
چـراغـای اتـاقـو روشـن کـردم...
سـکـوت رو شـکـسـتـم...
آهـنـگ رو قـطـع کـردمـو اشـکـامـو پـاک...
امـا قـطـره اشـک بـعـدیـم رو گـونـه هـام سـر خـورد...
تـا بـهـم بـفـهـمـونـه کـه هـنـوزم دلـتـنـگـم...
هنـوزم دلـتـنـگـتـم...!
javahermarket